.:. پســـر شمــالـــــی .:.

پسر شمالی موج فریاد خزر است.

.:. پســـر شمــالـــــی .:.

پسر شمالی موج فریاد خزر است.

زرتشت از در مسیر بعثت

همانطور که گفتم حضرت زرتشت تصمیم گرفت در فراغت به رستگاری بیندیشد. برای رفتن به گوشه ی عبادت به همسرش گفت: برآنم تا خلوت گزینم و مدت زمانی درباره ی نیکی و زشتی اندیشه کنم ، باشد تا سرچشمه ی شور بختی انسانها را بیابم ، آن را بخشکانم و مردمان را به سعادت رهنمون شوم. همسرش وی را گفت: دست از این اندیشه بردار و به کار و زندگی پرداز.

اما راه راستین زندگی جز این نبود. نیرویی وی را برمی انگیخت و شوق تفکر برای اصلاح امور داشت. خانواده را رها کرد و به سوی کوه سبلان برای تفکر و انزوا حرکت کرد. او در این هنگام بیست سال داشت و مدت ده سال به تفکر و اندیشه پرداخت. جز غذایی اندک صرف نمی کرد ، کمتر می خابید و بیشتر می اندیشید. خوراکش پنیر بود و میوه ها و ساقه اهی نباتی. اهریمن و دست نشاندگانش چه بسیار به اغوای وی پرداختند ، اما او همواره با عزمی راسخ و نیرویی استوار آنان را از خود می راند.

زرتشت از تولد تا بعثت 2

زرتشت از هفت سالگی به فرا گرفتن علم و حکمت پرداخت و مدت هشت سال نزد خردمند و پارسای بزرگ زمان بُرزین به تحصیل مشغول بود. او در همین اوان به کشاورزی نیز می پرداخت تا جوان شد. جوانی زرتشت مصادف بود با حمله ی تورانیان به سرزمین ایران که او به هدف پرستاری زخم خوردگان و انجام کار افتخاری برای بینوایان ، داوطلب گردید و مدت پنج سال بدین گونه در خدمت مجروحین و بینوایان بود. پس از پنج سال خدمت ، وی به نزد پدر خود که زارع بود بازگشت و با هوُوی دختر فرشوشتر مشاور ویشتاسب ازدواج کرد.

زرتشت کم کم احساس کرد که برای کارهایی بس بزرگ پدید آمده است تا زندگی عادی و معمولی. اندیشه اش آن بود تا راهی بیاید که رنج را تخفیف دهد. مردمان را به جای انهدام و ویرانی به سازندگی ، آبادانی و زیبایی ترغیب سازد ، زشتی و پلیدی را فرو افکند و راستی و درستی و نیکی را ترویج کند. او نیازمند بدان بود تا در فراغت بیندیشد تا مگر راه رستگاری مردمان را بیابد.