بازگشت
اما بدان فراموشت نخواهم کرد، حتی اگر باد مرا با خود به بیگانه شهر دور برد
سنگهایی از جنس سرزمین مادریت
هنوز نیم ساعت نشده که کنار خیابان ایستاده ای. حداقل ده تا ماشین برایت نگه داشته. اما تو ضربان پر هیجان قلبت را می شنوی که. . .
منم اینجا
من اینجا در اتاق دو در دو کنار گلهای نخ نمای قالی خواهم پوسید و
من و تو
با تکانهای جاده روی تنم قلت می زنی و . . .
سلام رفیق .. چه حالی دادی به من بعد از این همه دوری از شمال عزیزم .. از اسم وبلاگت هم پیداست که می تونیم حرفهای زیادی برای همدیگه داشته باشیم .. از آشناییتون خیلی خوشوقتم .. پاینده باشید
سلام رفیق .. چه حالی دادی به من بعد از این همه دوری از شمال عزیزم .. از اسم وبلاگت هم پیداست که می تونیم حرفهای زیادی برای همدیگه داشته باشیم .. از آشناییتون خیلی خوشوقتم .. پاینده باشید
راستی ؟ پس می گی پاشیم بیایم ؟ حالا ....دو نقطه دی
من بروزم.