نیچه و آغاز بعثت زرتشت

نیچه Nietzche ، فیلسوف و شاعر آلمانی این صحنه را چه خوش سروده است. پس از ده سال انزوا در غاری واقع در کوهستان، چون به دانش و دریافت و نور و روشنایی رسید، خطاب به خورشید گفت:

ای اختر بزرگ؛ اگر بر آنها که نور نثار می کنی،

نمی تابیدی، خوشبختی تو کجا بود؟

ده سال است که تو اوج گرفته و بر غار من تابیده ای.

اگر به خاطر من و عقاب من و مار من نبود،

تو تاکنون از نور خود و از این کوره راه به تنگ آمده بودی.

ولی هر بامداد ما انتظار قدوم تو را داشتیم و از نور تو تا

آخرین حد استفاده نموده و بر تو درود می فرستادیم.

فغان که من از دانش خویش به تنگ آمده ام، و چون

زنبور عسلی که بیش از حد عسل گرد آورده باشد،

نیارمند آنم که دست هایی به سویم دراز شود

تا قسمتی از آن را بر آنان نثار کنم.

من آنچه گرد آورده ام، با رغبت تقدیم و

تقسیم خواهم نمود ...