.:. پســـر شمــالـــــی .:.

پسر شمالی موج فریاد خزر است.

.:. پســـر شمــالـــــی .:.

پسر شمالی موج فریاد خزر است.

مرد دریا ۲

مرد دریا

صدای ضرباتی که بر قایق می کوفت، او را از رویا در آورد. دریا بود که بر قایق می کوبید تا او را هوشیار کند. گنبد آسمان به سیاهی قیر شده بود . هر آن ممکن بود به گریه بیفتد. موجها قد می کشیدند و می کوشیدند سوار قایق شوند. قایق به شدت تکان می خورد. باد چنان شدید شده بود که لحظه ای در کنار مرغان دریایی بند نمی شد. مرد دریا هنوز بهت زده بود. قطرات باران بر سقف قایق سمفونی غمناکی را می نواختند. قد موجها از قایق هم بلندتر شده بود. دریا دیگر طاقت نداشت، ماه پشت ابر پنهان شده بود، ساحل عقب می رفت تا چیزی نبیند و من که ناظر بودم و . . . . .

چیزی نمانده جز غربت تاریک دریا زیر سوسوی شبگرد آسمان و لت و پار قایقی ( از آرزو ) که روی آب شناورند. مرغان دریایی روی تکه چوبها نشسته در بی رنگی تاریک دریا که آرام می گرفت، اثری، نشانی از او را جستجو می کردند. آسمان باز گریستن از سر گرفت. هر قطره که به دریا می رفت و به اعماق سر می خورد، او را می جست.

اگر روزی مردی را دیدید با توری روی دوشش که گامهای استواش خواب ماسه ها را در آغاز صبح بر هم می ریزد و قایقش آرامش موجها را، به او بگویید من در لبه ی همان پنجره، لبریز از آرزوهای دریایی، به انتظارش نشسته ام.

نظرات 13 + ارسال نظر
امیرحسین شنبه 24 تیر 1385 ساعت 01:48 http://bigblackrat.blogsky.com

اول
خیلی تاثیر گزار بود
فکر کن این متن رو با موزیک Tears And Rain گوش کنی موزیکش مال James Blunt هستش من به طور فوق العاده اتفاقی وقتی داشتم گوش میکردم این متن رو خوندم
تبریک میگم خیلی قلمت قویه

اسماعیل شنبه 24 تیر 1385 ساعت 07:07

سلام یاشار جان
خوبی
قشنگ بود
من امروز دارم می یام
موفق باشی

شازده خانوم شنبه 24 تیر 1385 ساعت 08:46 http://shazdekhanoom.blogsky.com

سلام نازنین.
من هرچه به سلولهای خاکستری مغزم فشار آوردم نشونی از شما ندیدم اما از آشنایی با شما خوشبختم.

امیر شنبه 24 تیر 1385 ساعت 18:43

سلام.داستانواره ات را خواندم.نمیدانم انتار داشتی بعداز خواندن آن به چه چیزی فکر کنم اما بعد از مدت ها احساس کردم متنی خواندهام که حرفی برای گفتن دارد.امیدوارم نوشته های مفصلتری از تو بخوانم.به امید دیدار

بهروز شنبه 24 تیر 1385 ساعت 21:40 http://2hol.persianblog

هی پسر دریا...
هیچت یاد هست از چشم هایی که رد عبور تو را در انتظارند؟ پسر دریا و انتظار کشیدن؟

آزاده سه‌شنبه 27 تیر 1385 ساعت 09:54 http://www.yaghootelab.blogfa.com

سلا م
منم آپم
منتظر حضور سبزت

////آتنا//// جمعه 30 تیر 1385 ساعت 02:48 http://www.partenon.blogsky.com

دوست خوبم سلام:
دستم را دراز می کنم
و تکه ای از ابر بی باران امید را
به زیر می آورم
و در آسمان خیال رها می کنم
تا شاید
دوباره بر کویر خشکیده ی احساس ببارد
و گلهاى عشق
دوباره شکوفا شوند........
هر روز با این رویا دلخوشم
اما.....
اما می ترسم
می ترسم تند باد سرنوشت ابرهای رویاى مرا با
خود ببرد
و کویر احساسم همیشه کویر بماند.

امید دوشنبه 2 مرداد 1385 ساعت 16:48 http://taranomeshg.blogsky.com

سروناز سه‌شنبه 3 مرداد 1385 ساعت 10:38 http://http://www.ghayeghran.blogfa.com/

سلام......قشنگ بود....

آزاده سه‌شنبه 3 مرداد 1385 ساعت 20:59 http://www.yaghootelab.blogfa.com

در شهر عشق قدم می زدم . گذرم افتاد به قبرستان عاشقان... خیلی تعجب کردم !!! تا چشم کار می کرد قبر بود ... پیش خودم گفتم یعنی این قدر قلب شکسته وجود دارد ؟ یکدفعه متوجه قلبی شدم که تازه خاک شده بود ، جلو رفتم و برگهای روی قبر را کنار زدم که برایش دعا کنم ..... وای !!! چی می دیدم ... باورم نمی شد اون قلب همون کسیه که چند سال پیش دل منو شکسته بود
سلام عزیزم
مرسی به من سر زدی

من آپم
منتظر حضور گرمت[لبخند]

اسماعیل چهارشنبه 11 مرداد 1385 ساعت 14:40 http://sunnorth.blogsky.com

سلام یاشار من بعد از یه قرن به روز شدم
یه سری بهم بزن
یه تکونی هم به خودت بده یه مطلب جدید بزار

چشم

امیرحسین دوشنبه 16 مرداد 1385 ساعت 02:19 http://bigblackrat.blogsky.com

سلام
کجایی آقا ؟
حالا باز هم میگی من بی معرفتم ؟
اولی من بودم
اخری هم تا اینجا من هستم

شهاب سه‌شنبه 17 مرداد 1385 ساعت 11:13 http://binafasi.blogsky.com

خوبی؟ خیلی وقت بود به دفترت نیومده بودم! خیلی از نوشته هات رو باید بخونم!
نوشته ت خیلی قشنگ بود! یه حس واقعی داشت! خیلی خوب می نویسی! حقیقت رو میگم چون من تا به حال وبلاگی به زیبایی بلاگ تو ندیده ام!
یه سر به من بزن که نوشته ی تازه دارم!( راستی من رو که یادت هست؟!)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد