.:. پســـر شمــالـــــی .:.

پسر شمالی موج فریاد خزر است.

.:. پســـر شمــالـــــی .:.

پسر شمالی موج فریاد خزر است.

به پهنای ماه عریان در ساحل خزر

دیشب، وقتی دریا ساحل را می بلعید، آغشته به بوی خاکستر به خانه برگشتم. ساعت از نیمه های نیمه هم گذشته بود و ماه کامل میانه آسمان را ترک کرده بود. پاورچین پاورچین راه اتاق خوابم را در پیش گرفتم و به آنچه در چند ساعت گذشته آمده بود، اندیشیدم:

موجها که زبانشان را به ساحل دراز می کردند، کفشهایم را خیس کردند. اما من خیالم نبود که تا زانو در آب ایستاده بودم. دریا از پاهام بالا می رفت و سرمایش را بر تنم می سایید. ماه تازه از شرق طلوع کرده بود و سرخی عجیبی بر چهره داشت. گویا او هم خجالت می کشید.

آب حالا بین رانهام غلت می خورد و پوشتم را به تاریکی بی رنگش می کشید. (...) اما از میل به جلو رفتنم نمی کاست. پاهام یکی یکی، هنوز هم به نوبت بلند می شدند و روی آرامش بر هم خورده ی ماسه ها قل می خوردند و جلو می رفتند. آب که تا کمرم رسیده بود، موجها در مقابلم قد بلند می کردند و مشتهای خستگی شان را بر سینه ام می کوبیدند. جلوی پیراهنم خیس شده بود و نفسهایم کوتاه، گویی آب در بافتهای ریه ام نفوذ کرده بود و قلبم نم کشیده بود. ضربانش تند تند بر زندان نمناک سینه می کوبید و مجالی بر فکر کردن نمی گذاشتم.

تنها گردنم را حس می کردم. باقی کرخ شده بودند و عادت وار به جلو می رفتند. گلویم را اما موجها می فشردند، همچون کرکس ها دورش را گرفته، به انتظار سکوتش پیش می آمدند. گرچه هنوز جریان نامنظم و سرد هوا از لابلای هق هق ریه هام به گلوم سرک می کشید.

خطوط لبانم که از خط آب پایین تر می رفت، سوراخهای بینی ام آخرین ذره های هوا را بو می کشید و می رفت تا دریا را در آغوش بگیرد. حجم کوچک ریه هام گنجایش کافی نداشت. حالا چشمانم نیز در محاصره آب بودند و از باز شدن می ترسیدند. اما مغزم دیگر نمی توانست به چیزی فکر کند. وقتی آب لابلای موهام سر می خورد، از جمجمه ام نفوذ کرده و مغزم را خیس کرد. دیگر توجهی نکرد که اکسیژنی در مخزن سینه ام باقی نمانده.

تنم می خواست ماسه ها را در آغوش بگیرد. زانوهام راه کف دریا را یاد می گرفت. ماسه ها از زیر پاهام در می رفتند و مرا به خود فرا می خواندند. ترس چشمهایم را باز کرد. فقط آب و ماسه که . . . .

 

ادامه دارد.

نظرات 11 + ارسال نظر
آتنا پنج‌شنبه 15 دی 1384 ساعت 14:10 http://www.partenon.blogsky.com

هم استانی عزیز سلام
ممنون از لطفتون به پارتنن
وبلاگ بسیار زیبایی دارید
سبز باشید و پایدار

آزیتا پنج‌شنبه 15 دی 1384 ساعت 14:57 http://azi.blogsky.com

سلام
زیبا بود
به منم سر بزن

شهاب پنج‌شنبه 15 دی 1384 ساعت 20:15

شهاب پنج‌شنبه 15 دی 1384 ساعت 20:17 http://binafasi.blogsky.com

من up کردم! یه سری بزن!

آتنا شنبه 17 دی 1384 ساعت 11:40 http://www.partenon.blogsky.com

سلام
با اجازه من لینکتون رو زدم تو وبلاگم
سبز باشی و پایدار

آوای شمال شنبه 17 دی 1384 ساعت 16:42 http://avayshomal.blogfa.com

هوس دریا کردم.................

مریم یکشنبه 18 دی 1384 ساعت 14:48 http://bito-hargez.blogsky.com

سلام
باز هم زیبا بود
زندگی آبتنی کردن در حوضچه اکنون است / رختها را بکنید آب در یک قدمیست
به منهم سری بزن موفق باشید

امیرحسین دوشنبه 19 دی 1384 ساعت 20:16 http://bigblackrat.blogsky.com

وبت معرکه است
بهم سر بزن از کامنتت برای صبرا خیلی خوشم اومد

پورنعمت سه‌شنبه 20 دی 1384 ساعت 17:57 http://http:/

سلام دوست عزیز پرشین گیگ من با شما قاطی شده .. ایمج شما برای من میاد و ایمیج من لابد برای شما برای حل این مشکل خواهش می کنم با ای میل من تماس بگیرین .. ممنون .. راستی وبلاگ قشنگی داری

شاهین چهارشنبه 21 دی 1384 ساعت 02:19 http://iran-malavan.tk

سلام آبای ... حرف نداشت مطلبت .. وبلاگ قشنگی داری ... اگه به فوتبال خصوصا ملوان علاقه داری ... یه سری هم به وبلاگ ما بزنی خوشحال میشیم ... من لینکت رو اضافه کردم ... موفق باشی فعلا بابای ...

خونه جمعه 23 دی 1384 ساعت 19:26 http://khuneh.blogsky.com/

دریا ....
دل دریا ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد